حرامخوار

هنگام شخصی شیخ را تعظیم گفتی و بگذشتی. مریدی شیخ را گفتی ایشان را انسانی بودندی بد سیرت و دیو سرشت ولی در ظاهر چیزی نمایان نبودی.
شیخ سبب سخن پرسیدی و مرید پاسخ چنان بدادی که ایشان نزول خوار باشدی و کسب حرام باشد ایشان را و ...پس شیخ فرمودی ایشان را در صورت عیبی ندیدیم و از باب صحبتهایتان فردی باشدی نیکو سرشت . پس مریدان چندان متحیر گشتی که لب گزیدندی پس مریدی سبب پرسیدی کلام شیخ را . شیخ فرمودی در این زمان که کس را وامی ندهند و چون دهند بهره های انچنان ستانند و تا دهند دمار از ادمی در آورند شخصی یافت شدی که مردمان را بدون سپرده گذاری وام بدادی و ضامن نخواستی جز چک خودت را از آن وام مبلغی مسدود نکردی و سود آن نستندی و ... چون باشد که بد سرشت باشد.نقل است آن مرید که سخن به میان اوردی در دم جان تسلیم کردی در رکاب شیخ و دیگر مریدان را از معجزت حالها برفتی نا گفتنی. اگه کسی دچار سوتفاهمی شده باشه و تصور خلاف واقع از شما پیدا کرده باشه و شما بارها برای اصلاح امور اقدام کرده باشید بعد به شما بگه ازت متنفرم و شما اصلا دلیل این رفتارها رو ندونید؟ چه حالی میشین؟ بابا بگو فلان خطا رو کردی حالم ازت بهم می خوره لااقل میدونیم چه خطایی کردیم.

مرگ موش

شیخ رضی الله عنه را گفتند که فلان کس آدمی بزرگ بودی و لیکن چون سخن خواست گفتی به مرگ موش از پای درش آوردندی. شیخ فرمودی اگر بزرگ بودی به مرگ موش نمردی. نقل است ازین پاسخ شیخ مریدی بیوفتادی و جان تسلیم کردندی. خداوند بر طول عمر او بیافزاید.

کوتاه از شب نامه

جشن تولد
از آن‌جا كه گفته شده است در بازداشتگاه كساني كه محكوميت‌شان را مي‌گذرانند خوش مي‌گذرد در همين راستا، كودكي خردسال از خانواده‌اش خواهش كرد كه مراسم جشن تولد او را در يكي از همين بازداشتگاه‌ها بگيرند
چه كار كند؟
لاريجاني به رئيسدولت متذكر شد كه حتما از نخ(9ویرایش شد!)ن و افراد با تجربه استفاده كندمشايي در واكنش به اين صحبت ضمن اينكه عصباني به نظر مي‌رسيد گفت: بندهخدا نمي‌داند با شما مجلسي‌ها چه كار كند! از يك طرف دولت را تشويق به همكاري با نخ(9ویرایش شد!)ن مي‌كنيد و از طرفي وقتي تصميم‌مي‌گيرند با يكي از همين نخ(9ویرایش شد!)ن كار كنند، سر و صدا مي‌كنيد
عملي گفته مي‌شود كه وعده انتخاباتي دولت براي افزايش حقوق بازنشستگان كه باعث شد خيلي‌ها خودشان را زودتر بازنشسته كنند، يك ماه بيشتر دوام نياورد. دولت در همين رابطه اعلام كرد: اين طرح نياز به چهار سال كار كارشناسي دارد و بنابراين قول مي‌دهيم براي انتخابات بعدي عملي بشود.

منشور اخلاقي محفل شبانه!

کميته انضباطي خانه ما به تبعيت از فدراسيون موفق فوتبال با حضور خانم بزرگ، پدربزرگ چيني و مادربزرگ تشکيل و منشور اخلاقي محفل شبانه توسط نامبردگان تهيه و به تمام اهل خانه ابلاغ شد:
1-
همه اهل خانه در بيان آنچه فکر مي‌کنند آزادند اما درخصوص آزادي پس از بيان اظهاراتشان تضميني داده نمي‌شود. 2- اهل خانه بدون اخذ مجوز مجاز به استفاده از اتو در ساعاتي از شب نيستند. اتو کشيدن بدون مجوز امري اغتشاشگرانه است. 3- کسي حق زدن پاپيون ندارد. پاپيون کردن اما با طي کردن مراحلي آزاد است.
4-
به علت ايجاد آرامش در ساعت پاياني شب غير از ارواح لباس شخصي کسي حق تردد ندارد.
5-
پوشيدن لباس شخصي داراي کپي رايت بوده و ديگران مجاز به پوشيدن آن نيستند. 6- پيش از اجراي هرکاري بايد مجوز آن کار اخذ و اعترافات لازم گرفته شود تا درصورت لزوم از آن استفاده شود.
7-
شمردن هر چيزي اعم از پرتقال، سيب زميني و راي تنها به عهده شوراي انضباطي است.
8-
رد و بدل هرگونه نامه و مکاتبه بين اهل خانه پيش از رويت شوراي سه نفره غيرمجاز مي‌باشد.
9-
اهل خانه حق شرکت در انتخاب هرچيزي را دارند اما حق انتخاب آن چيز را ندارند.
10-
عدم ارسال اس‌ام اس حتي پيامک‌هاي عليه اعضاي شوراي سه نفره عملي مجرمانه است.
11-
استفاده از تلفن‌هاي همراه دوربين دار در خانه قدغن است. 12- تنها مارک گوشي تلفن داراي مجوز نوکيا – آن هم نوکياي مونتاژ چين و روسيه – مي‌باشد و استفاده از هر مارک ديگر نوعي نافرماني است.
13-
اهل خانه بايد از نصب دوربين مدار بسته در تمام نقاط خانه استقبال نمايند.
14-
ارائه هرگونه نمودار، براندازي نرم محسوب مي‌شود.
15-
استفاده از هرنوع جنس به رنگ سبز در خانه ممنوع است. حتي چشم‌هاي سبز بايد با لنز تغيير رنگ يافته يا کور شود.
16-
ورزش موتورسواري مختص روح‌هاي لباس شخصي است.
17-
درصورت برخورد جسم سخت با بدن اهل خانه بدن آنها حق
کوفتگي و کبود شدن ندارد.
18-
ابراز ارادت به فردوسي‌پور ممنوع است.
19-
شرکت در نماز جمعه سه هفته در ماه الزامي و در بعضي هفته‌ها غيرضروري است.
20-
رفتن به پشت بام و بوق زدن به هر نيت عملي مجرمانه است. 21- هرگونه اختراعي به نام يکي از اعضاي شورا ثبت مي‌شود و مخترع حق اعتراض ندارد.
22-
دانستن و تحمل عواقب دانستن حق اهل خانه است.
23-
اهل خانه حق‌ انتقال اعضاي شورا به خانه سالمندان کهريزک را ندارند.
24-
شرکت در مراسم ترحيم و جشن بايد با اخذ مجوز و ارائه وثيقه همراه باشد.
25-
سفر به روسيه، چين و ونزوئلا با تخفيف و قسطي و سفر به نقاط ديگر امتياز منفي دارد.

کوتاه از شب نامه

لباس شخصي
يکي از مسوولان انتظامي اعلام کرد بايد با لباس شخصي‌ها برخورد کرد. حالا معلوم نيست منظور از لباس شخصي گروه‌هاي فشار سابق است يا مردم کوچه و خيابان.

کار را که کرد؟
اعلام شد ورزشگاه 15 هزار نفري سنندج که سال 84 افتتاح شده بود مجددا توسط علي آبادي افتتاح شد. يک مسوول ورزشي - سياسي گفت: مگر کار از محکم کاري عيب مي‌کند؟

خسارت
با اينکه نيروي انتظامي اعلام کرد به کساني که در حوادث اخير بي‌دليل آسيب ديده‌اند خسارت پرداخت مي‌کند. اما جمعي از آسيب ديدگان اعلام کردند ما عطاي آن را به لقايش بخشيديم. چون اگر قرار باشد سازمان مدارس به جاي طلب پيمانکاران ميلگرد به آنها بدهد احتمالا عزيزان انتظامي هم به جاي دادن خسارت، دستبندشان را به ما مي‌دهند.

صاحبان مشاغل مختلف اينجوري که ما مي‌گوييم اعتراف مي‌کنند!

صاحبان مشاغل مختلف اينجوري که ما مي‌گوييم اعتراف مي‌کنند!

همانطور که مي‌دانيد اين روزها بازار اعترافات همانند گرماي بيش از حد هوا داغ داغ است. در اين مطلب مي‌خواهيم بگوييم که اگر صاحبان مشاغل مختلف بخواهند اعتراف کنند چه جوري مي‌کنند:
يک آب فروش: من اعتراف مي‌کنم که در اغتشاشات اخير هر وقت که معترضين به نتيجه انتخابات مي‌آمدند پيش من از دل و جان به آنها آب مي‌دادم اما به محض اينکه يک برادر لباس شخصي را مي‌ديدم آب نمي‌دادم!
يک پلاستيک فروش: من اعتراف مي‌کنم که در جريان حوادث اخير هر چي سطل زباله پلاستيکي توي شهر بود را من پخش کردم. هدفم از اين کار اين بود که معترضين به نتيجه انتخابات آنها را آتش بزنند تا چشم شان در مقابل گاز اشک‌آور نسوزد!قول مي‌دهم که بعد از آزادي بروم دنبال شغل آهنگري و به جاي سطل زباله پلاستيکي سطل زباله آهني بسازم تا معترضين نتوانند آن را آتش بزنند!
يک فروشنده مواد مخدر: بنده اعتراف مي‌کنم که در حوادث اخير بين معترضين به نتيجه انتخابات مواد مخدر توزيع مي‌کردم تا ضمن اينکه حال کردند دود هم بکنند تا گاز اشک آور نتواند اشک شان را در بياورد!
يک پزشک: بنده اعتراف مي‌کنم که در حوادث اخير هر تعداد مجروحي که به من تحويل مي‌دادند را از جان و دل معالجه کرده و مي‌فرستادم شان به دامن جامعه تا دوباره اغتشاش کنند!
يک جسم سخت: من اعتراف مي‌کنم که در حوادث اخير هر جا که يک اغتشاشگر را مي‌ديدم فورا خودم را مي‌کوبيدم توي فرق سرش تا به اين وسيله لباس شخصي‌ها و غيره را آدم‌هايي خشن نشان بدهم!
يک هندوانه فروش: من اعتراف مي‌کنم که در تمام درگيري‌ها حضور به هم رسانده و هر چه هندوانه داشتم را به زمين مي‌کوبيدم تا رسانه‌هاي خارجي رنگ قرمز هندوانه را با رنگ خون اشتباه گرفته و به مردم دنيا نشان بدهند؛ تا به اين شيوه حوادث اخير را جزو خونبارترين حوادث اخير نشان بدهم!
يک نانوا: من اعتراف مي‌کنم در حوادث اخير هر جا که موافقان آقاي احمدي‌نژاد را مي‌ديدم ضمن اينکه يک نان به او مي‌دادم مي‌گفتم: برو داداش فکر نون باش که خربزه آبه!
يک مخمل فروش: من اعتراف مي‌کنم که در جريان درگيري‌هاي اخير جزو کساني بودم که بين معترضين به نتيجه انتخابات به ميزان کافي پارچه مخمل توزيع کردم تا يادشان نرود که هدف اصلي انقلاب مخملي است و نه اعتراض به نتيجه انتخابات!
يک نمک فروش: من به عنوان يک نمک فروش اعتراف مي‌کنم که در جريان حوادث اخير هر جا يک زخمي مي‌ديدم بلافاصله روي زخمش نمک مي‌پاشيدم تا جيغ بکشد و شهر را دچار آلودگي صوتي بکند!
يک ميوه فروش: من اعتراف مي‌کنم که از همان ابتداي انتخابات تا همين الان هر روز توي مغازه‌ام ميوه‌هاي سبزي چون خيار، گوجه سبز، چنبرخيار، سيب سبز، و يکسري چيز‌هاي سبز ديگر مي‌فروختم تا به اين وسيله ارادتم را به جنبش سبز نشان بدهم!
يک حلوا فروش: من اعتراف مي‌کنم که در جريان اغتشاشات اخير ته دلم خيلي خوشحال بودم که همين جور آدم کشته مي‌شود. دليل خوشحالي‌ام اين بود که خانواده افراد کشته شده از من حلوا مي‌خريدند و کارم رونق گرفته بود!
يک کشک فروش: من اعتراف مي‌کنم که در جريان درگيري‌هاي اخير بين مردم کشک توزيع مي‌کردم تا به آنها بفهمانم بي خودي خودشان را علاف نکنند چرا که همه چيز کشکه!
يک راننده: من اعتراف مي‌کنم در روزهاي درگيري ماشينم را از توي خانه در نمي‌آوردم تا به خيال خودم ترافيک را کم کرده باشم و به اغتشاشگرها کمک کنم که زودتر به ميدان آزادي برسند!
يک موبايل فروش: من اعتراف مي‌کنم که در روزهاي درگيري گوشي‌هاي معمولي‌ام را از پشت ويترين جمع کرده و تا مي‌توانستم گوشي دوربين دار به معترضين مي‌فروختم تا به اين وسيله مجبورشان کنم براي رسانه‌هاي خارجي فيلم بگيرند!
يک بوق فروش: بنده هم به عنوان يک بوق فروش اعتراف مي‌کنم که در روزهاي درگيري به طور شبانه روزي کار مي‌کردم تا ماشين‌هايي که بوق شان دچار مشکل شده را درست کنم تا به اين وسيله توي اغتشاشات، بروند جلو و بوق بزنند!
يک سبزي فروش: من اعتراف مي‌کنم که يک روز قبل از انتخابات بقالي داشتم و درست يک روز بعد از انتخابات سبزي فروشي زدم تا به جنبش انقلاب سبز مخملي پيوند بخورم!
يک زرشک فروش: بنده اعتراف مي‌کنم که نه زرشک فروش هستم و نه علاقه‌اي به اين کار دارم اما درست روز برگزاري جشن آقاي احمدي‌نژاد در ميدان وليعصر رفتم دور ميدان و زرشک فروختم!
يکي از شخصيت‌هاي کارتون گاليور: من اعتراف مي‌کنم که در جريان اغتشاشات مامور بودم تا بروم در بين لباس شخصي‌ها و غيره و بگويم:«ما موفق نمي‌شويم من مي‌دونم»!تا به اين وسيله روح و روان آنها را تخريب کنم!
يک خواننده کوچه بازاري: من اعتراف مي‌کنم که در جريان وقايع اخير ترانه‌اي خواندم با اين مضمون: «خوش به حالت تکه سنگ... که نداري دل تنگ» تا به اين وسيله به مردم يادآوري کنم که با سنگ هم مي‌توانند بزنند شيشه بانک‌ها و همچنين شيشه ماشين خودشان را خرد کنند!

سفرنامه ناصرالدین شاه قاجار

"...آمدیم پائین توی اتاق نشستیم.امپراطورهم بعدآمدپائین،می نشستیم،برمیخاستیم،حرف میزدیم.صاحب منصب ها همه راه می رفتند،می نشستند،آزادی بود،یکی ایستاده بودکونش رابه امپراطورکرده سیگارمی کشید،یکی نشسته بودوکونش به امپراطورسیگارمی کشید.یکی کونش رابه ماکرده بود.هرکدام یک حالت آزادی داشتند..."